چه کسی باور کرد که دل سرد مرا
آتش عشق تو خاکستر کرد
با که گویم غم هجران تو را
هوس زلف پریشان تورا
عمر من در شرف پاییز است
من چو یک شاخه ی خشک
آخرین برگ بر این شاخه تویی
من بدان امیدم
که بهاری دگر از راه رسد
آخرین برگ مرا
باد پاییز نبرد
آه….وزش باد چه خوف انگیز است
چه کسی باور کرد
اشک جاری شده از دیده ی من
چشمه اش آن نفس گرم تو بود
طپش تند دلم
حاصل لمس تن نرم تو بود
چه کسی باور کرد
که من از عشق تو سرشار شدم
مانده بودم همه خواب
تا که با لمس تن گرم تو بیدار شدم
تو همه بود منی
تو در این کوره ره خلوت عمر
همه مقصود منی
چه کسی باورکرد
که تو معبود منی...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد